تقابل دو الگوی « امام- امت» و « دولت- ملت»
این یادداشت در پی بررسی انتقادی تأثیرات تکنوکراتیسم در روند پیشرفت کشور پس از انقلاب اسلامی است و این استدلال را پیش میکشد که تاریخ پیشرفت جمهوری اسلامی را میتوان در مصاف عقلانیت انقلاب اسلامی با عقلانیت
نویسنده: مجتبی نامخواه
درآمدی برتاریخ عقلانیتِ پیشرفت در جمهوری اسلامی(1)
این یادداشت در پی بررسی انتقادی تأثیرات تکنوکراتیسم در روند پیشرفت کشور پس از انقلاب اسلامی است و این استدلال را پیش میکشد که تاریخ پیشرفت جمهوری اسلامی را میتوان در مصاف عقلانیت انقلاب اسلامی با عقلانیت تکنوکرات صورتبندی کرد. بر همین اساس سخن گفتن از پیشرفت، بدون بحث از نسبت با تکنوکراسی امکان ندارد و لازم است نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری، قبل از ارائهی برنامهشان برای پیشرفت، مختصات عقلانیت برنامههایشان را در جغرافیای معرفتی و تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی ترسیم کنند. نهادهای انقلاب اسلامی به عنوان سازمانِ برونداد و محور پیشرفت مبتنی بر عقلانیتِ انقلاب اسلامی و رفتار انسانهای انقلاب، به عنوان عقبهی اجتماعی این پیشرفت، دو نقطهی اتکای تحلیلهایی است که در این یادداشت مطرح میشود.انتخابات و مفاهمهی عمومی برای طراحی الگوی پیشرفت
ما دربارهی «انتخابات» به یک سری مسائل نادرست عادت کردهایم. یکی از این نادرستها، نگاه سیاستزده به مقولهی انتخابات است. شاید بیراه نباشد اگر بگویم همهی کنشگران عرصهی انتخابات در ایران بر اساس مدل رفتاری کلوپهای سیاسی و احزاب عمل میکنند؛ در حالی که انتخابات فراتر از یک امر سیاسی و یک مبارزه برای کسب قدرت است، انتخابات یک فرصت از جنس و برای انقلاب اسلامی است، اما در اثر غلبهی نگاه تکساحتی فعالان عرصهی قدرت، به یک امر صرفاً سیاسی فروکاست یافته است.
از آن جا که هیچ مدلی برای نگاه اجتماعی به انتخابات و الگویی برای کنش متناسب با این نگاه در دست نیست، همه ی ما انتخابات را از دریچهی اصحاب قدرت نگاه میکنیم؛ در حالی که انتخابات مولود انقلاب اسلامی است و باید معطوف به آن و به مثابهی یک فرصت برای انقلاب اسلامی به آن نگاه شود. اما نیروهای اجتماعی انقلاب اسلامی همان گونه به انتخابات نگاه میکنند که فعالان احزاب و ستاد انتخاباتی کاندیداها.
در حالی که تقلیل «فرآیند انتخابات» به «فردِ منتخب» که از رسوبهای محافظهکاری در اندیشهی جریان اجتماعی انقلاب و حزب الله است، فرصت انتخابات را از نیروهای انقلاب اسلامی میگیرد و در انحصار سیاستبازان حرفهای و انتخابات بازها قرار میدهد.
یکی از فرصتهایی که تفکر و فعالان انقلاب اسلامی در ارتباط با انتخابات میتوانند داشته باشند، افزایش توجه عمومی به مدل ادارهی کشور در فضای انتخابات است. انتخابات فرصتی است که اگر نخبگان اجتماعی انقلاب اجازهی پایمال شدنش را به سیاسیون حرفهای ندهند، میتواند از کانونهای اجتماعی مهم مباحثه و «مفاهمهی عمومی» دربارهی تدوین الگوی پیشرفت باشد و این مفاهمهی عمومی شاید همان مدلی است که رهبر انقلاب در ارتباط با الگوی ایدهپردازی برای پیشرفت پیش میکشند: «این ایدهپردازى کارى نیست که در اتاقهاى دربسته و در خلأ انجام بگیرد. باید فکرهاى گوناگون، اندیشههاى گوناگون با آن سروکار پیدا کنند، تماس پیدا کنند تا آنچه که محصول کار هست، یک چیز عملى و منطقى از آب دربیاید.» (دانشگاه فردوسی مشهد، 1386)
تکنوکراتها در تاریخ سیاسیاجتماعی جمهوری اسلامی
طرح بحث و نقد تکنوکراتیسم را میتوان در این راستا ارزیابی کرد. بحث از این که که تکنوکراتیسم یک چیز خوب است که میتواند ابزار «پیشرفت» باشد یا اساساً خود، یک ایدئولوژی و یک «چیز» مستقل است. البته این بحث در فضای رسانهای، در لایههای مختلف مطرح شد. در یک لایه صرفاً بر «گافها» تأکید میشد و تکنوکراتیسم دستاویزی میشد برای نوعی تکفیر سیاسی. در لایههای دیگر، نقد تکنوکراتیسم به زمینههای معرفتی و مجادلات کلامی کشیده شد و از تفوق عقل ابزاری بر عقل دینی در تکنوکراتیسم سخن به میان آمد. اما زاویهای که تکنوکراتیسم کمتر از آن منظر نقد شده، تاریخ سیاسیاجتماعی جمهوری اسلامی است. تجربهای که انقلاب اسلامی در مواجهه با این پدیده، در ارتباط با پیشرفت خود داشته است، میتواند زمینهی مناسبی برای طراحی الگوی پیشرفت دست دهد.پرسش از عقلانیت ادارهی کشور، پرسشی است که از اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 خودش را نشان داد. در ادوار مختلف تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی، پاسخهای مختلفی به این پرسش داده شده است و ما امروز در یک نگاه میتوانیم تاریخ و ادوار حرکت جمهوری اسلامی را بر این اساس صورتبندی کنیم.
به نوعی میتوان آغاز مواجهه با تکنوکراتیسم را از فردای پیروزی اولیهی انقلاب در بهمن 57 دانست؛ به گونهای که تاریخ حرکت و پیشرفت نظام جمهوری اسلامی، در دادوستد با تکنوکراتیسم صورتبندی میشود. درست از همان هنگامی که در اولین روزهای پیروزی انقلاب، مسئلهی بازسازی خرابیهای دوران طاغوت مطرح میشود، پرسش از عقلانیت ادارهی کشور هم به میان میآید.
امروز هم اگر از الگوی پیشرفت تراز انقلاب اسلامی سخنی به میان میآید، طراحی این الگو، بدون بازخوانی مسیر 34سالهی پیشرفتِ جمهوری اسلامی ممکن نیست. طرح تئوری پیشرفت آینده، سخت در گرو فهم تاریخ پیشرفت گذشته است و این تاریخ در مباحثهی انقلابیها و مدل خاص عقلانیتشان با تکنوکراتها تدوین میشود.
مصاف اول با تکنوکراتها: سازندگی اول
در تاریخ جمهوری اسلامی، در چند دوره «پیشرفت» به طور جدی «مسئله» میشود. درست در همین چند دوره، تضاد میان عقلانیت انقلاب اسلامی و عقلانیت تکنوکرات جدی میشود. دورهی اول درست از اولین ساعات پیروزی انقلاب و حتی از قبل 22 بهمن آغاز میشود. به عنوان نمونه، این سخنان امام در روز20 بهمن 57 است: «یک مملکتى جنگزده باشد و اجانب در آن باشد، کوشش کنید اجانب را بیرون کنید. این قدم اول است. قدم دوم، قدم سازندگى است، مهمتر از قدم اول است. قدم سازندگى از حالا به بعد شروع مىشود. هر جاى این مملکت شما دست بگذارید خرابى هست.»این مضمون تکرارشونده و روح کلی سخنان امام در این دوره است. اینکه انقلاب تمام نشده و تداوم و گام دوم انقلاب، سازندگی است. در اینجا اولین مصاف این دو عقلانیت شکل میگیرد. مشخصاً در ارتباط با چگونگی این بازسازی و پیشرفت، دو پاسخ صورتبندی میشود:
یک پاسخ مدون مبتنی بر تجربهای مداوم در غرب و دیگری پاسخی که هرچند در حال شدن و در شرف تکوین بوده، اما میکوشیده است مبتنی بر ایدهی انقلاب اسلامی پاسخی را تدارک ببیند. زمان این اولین مصاف، درست روزهای اول انقلاب است. در یک سوی این مواجهه، لیبرالهای دولت موقت قرار دارند که پاسخ آنها، نوعی تکنوکراتیسم است؛ پاسخی که در چارچوب آن، تجربهی کار دولتی در نظام طاغوت ارزشمند شمرده میشود و ساختار کلاسیک دولت مبنای پیشرفت قرار میگیرد. دولت از مردم به خاطر حضور در مبارزات انقلاب تقدیر میکند و ضمن تبریک «پیروزی انقلاب» به آنها میگوید از خیابانها به خانهها بازگردند و اجازه بدهند دولت مشغول بازسازی کشور شود. پیشرفت در این دیدگاه، در چارچوبهی «دولت- ملت» فهم و خواست میشود.
در مقابل، دیدگاه دیگری وجود دارد که پاسخ به چگونگی پیشرفت را در چارچوب «امام و امت» تدارک میکند. در این چارچوب هنوز انقلاب پیروز نشده است و مردم هنوز باید در صحنه باشند. مردم از خیابانها به خانه بازنمیگردند، به مساجد میروند برای سازماندهی مجدد، به منظور آمادگی برای دور جدیدی از مبارزه که به مراتب سختتر از قبل است. امام مرتب و روزی چند بار، با مردم دیدار میکنند. در این دیدارها، اغلب سخن از همین ایدهی ناتمام بودن انقلاب است و کارهای پیشِ رو. امام از مردم میخواهند که همچنان در صحنه باقی باشند. مبارزه تمام نشده و فقط صورت آن عوض شده است.
این دو خط و تفاوتهایش با مراجعه به آرشیو مطبوعات وقت، کاملاً قابل مشاهده است (و این مستندسازی از حوصلهی این نوشتار خارج است). پاسخی که در دل مناسبات اول مطرح میشود، پیشرفت از طریق دولت است و پاسخی که در دل مناسبات امام و امت تولید میشود، پدیدهای استثنائی است که بعدها نهادهای انقلاب نام میگیرد.
یکی از سخنان پرتکرار اعضای دولت موقت، پیرامون ایدهی حکومت در حکومت بود. بر اساس تحلیل آنها از شرایط وقت، نهادهای انقلاب اقدام به ایجاد یک دولت در درون دولت کردهاند. از این رو، دولت بازرگان تلاش بسیاری مینمود تا حد امکان کارویژههای نهادهای انقلاب به وسیله بروکراسی موجود انجام شود و اگر هم قرار است نهادی تشکیل شود، ذیل دولت و به عنوان یک ارگان دولتی باشد، نه یک نهاد انقلابی.
هنوز دو ماه از انقلاب نگذشته بود که احمد صدر حاجسیدجوادی، وزیر کشور دولت وقت، تقاضای انحلال کمیتههای انقلاب را میدهد. دولت تکنوکرات لیبرالها تقریباً به هیچ یک از خواستههای خود در برابر نهادهای انقلاب نمیرسد و نهایتاً در راه همین مقابلههاست که سقوط میکند. اما آنچه جالب توجه است، روایتی است که اعضای برجستهی دولت موقت از تشکیل و طبعاً ماهیت نهادهای انقلاب دارند.
فلسفهی نهادهای انقلاب
اینکه ماهیت نهادهای انقلاب دقیقاً چیست، پرسشی است که نباید انتظار داشت به سادگی پاسخ آن روشن شود، چرا که نهادهای انقلاب هم مانند خود انقلاب، یک پدیدهی استثنائی هستند: «بعد از انقلاب یک گروههایی پیدا شدند و یک جمعیتهایی که نظیر اینها در تاریخ گمان ندارم سابقه داشته باشد.» (صحیفهی امام خمینی (ج 17، ص 428)اما همین قدر باید دانست که تشکیل نهادهای انقلاب، حل پارادوکسیکالیتهی نهضت و نظام، از طریق «تبدیل جهاد به نهاد» است. این نهادها همگی در چارچوبهی امت و امامت تشکیل میشوند. به این صورت که ابتدا امام خطوط کلی انقلاب را در دورهها و حوزههای مختلف مطرح میکنند، مثلاً سازندگی و بعد از مردم میخواهند که در این حوزهها وارد میدان جهاد شوند. سپس به وسیلهی جمعی از انسانهای انقلاب، در راستای این خطوط، طرحی برای سازماندهی نیروی اجتماعی انقلاب تدوین میشود و این طرح به عنوان اعلام آمادگی به امام (رحمت الله علیه) ارائه میشود و امام هم که آمادگی عمومی برای جهاد در آن حوزه را میبینند، پیام و فرمان تشکیل عمومی یک نهاد انقلابی برای شکلدهی به جبههی مبارزات انقلاب در آن حوزه را میدهند. نهادهای انقلاب یکی پس از دیگری ایجاد میشوند: جهاد سازندگی، سپاه پاسداران، بنیاد مستضعفان، کمیتهی امداد، بسیج مستضعفین، بنیاد مسکن، بنیاد شهید، بنیاد 15 خرداد، نهضت سوادآموزی، دادگاههای انقلاب و دهها نهاد دیگر.
شاید برای مخاطب امروز اهمیت این نهادها چندان روشن نباشد؛ چرا که این اهمیت را با کارکرد و کارآمدی امروز این نهادها قیاس میکند (در حالی که در ادامه توضیح داده خواهد شد که این وضع حاصل مواجههی دوم تکنوکراتها با نهادهای انقلاب است)؛ اما آیا میتوان سالهای جنگ را بدون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تصور کرد؟ آیا میتوان تاریخ انقلاب را بدون بسیج نوشت و تصور کرد؟ باقی نهادهای انقلاب هم در حوزهی کاری خودشان کموبیش چنین کارکردی داشتهاند. نهضت امام خمینی (رحمت الله علیه) در نهادهای انقلاب تداوم پیدا میکند و مردم با سازمان و سامانی که در این نهادها مییابند، همچنان در مسیر مبارزه باقی میمانند.
جامعهشناسی نهادهای انقلاب اسلامی
متأسفانه این واقعیت وجود دارد که قدر نهادهای انقلاب و تأثیراتشان، آنچنان که باید شناخته شده نیست؛ اما جامعهشناسی نهادهای انقلاب، انسان را در برابر صحنههای شگرفی قرار میدهد. شواهد بسیاری در دست است که نشان میدهد انسانهای انقلاب شناخت خوبی از جایگاه و اهمیت نهادهای انقلاب داشتهاند.به عنوان نمونه، وقتی به نسبت انسانهای انقلاب با نهادهای انقلاب میپردازیم، به رابطهی خاصی میرسیم. اینکه افراد در ابتدای انقلاب از نهادی که در آن مشغول بودهاند تقاضای حقوق نمیکردند یا حتی بخش از حقوق دریافتیشان را با این استدلال که اضافه بر نیاز من است، پس میدادند. ما به خوبی میبینیم که نهادهای انقلاب، مثلاً جهاد سازندگی، برای شاغلان در آن، از نوعی تقدس برخوردار بوده است. گاه دیده میشد افراد با آرم نهاد انقلابیشان عکس میانداختند. در برخی گلزارهای شهدا، که هنوز تخریب و یکسانسازی نشدهاند، از این دست نشانهها بسیار است.
گاه دیده شده است برخی خانوادههای شهدا، آرم سازمانی سپاه پاسداران را کنار مزار فرزندشان نصب کردهاند، در حالی که قاعدتاً سازمانی که زمینه ی کشته شدن فرزند یک خانواده را فراهم آورده است، اساسا نباید برای آن خانواده محبوب و به نوعی مقدس باشد. مگر نه این است که در دنیا، مادران سربازان کشتهشده، در صف اول گروههای ضدجنگ هستند؟ چقدر فراوان است که شهدا در وصیتنامههایشان لباس سازمانی سپاه پاسداران را مقدس میدانستند یا در وصیتنامههایشان نسبت به مراقبت و حمایت از نهادهای انقلاب وصیت میکردند. این مناسبات با کدام تئوری سازمان قابل توجیه و تبیین است؟
هنگامی که این مناسباتِ غیرمعمول را در کنار سخنان بیبدیل امامان خمینی و خامنهای در تحلیل و تجلیل نهادهای انقلاب قرار میدهیم، به خوبی میبینیم که دو سویِ چارچوبهی نظری امت و امامت، که بستر و خاستگاه تولد نهادهای انقلاب است، به درستی قدر و منزلت نهادهای انقلاب را میدانند.
اما راز این قدر نهادن در چیست؟ بیشک یکی از مهمترین این زمینهها نقش بیبدیل این نهادها در پیشبرد اهداف انقلاب است. امروز در پس ذهن ما، دههی اول انقلاب، دههی تراز انقلاب است، این به چه دلیل است؟ در دههی اول، نگاهی تمامیتخواه وجود داشت که چون دولت را در اختیار داشت، مایل بود همه چیز را دولتی کند، حتی ارزشهای دههی شصت را. همین نگاه بود که با کشاندن جهاد سازندگی به دولتی شدن، آن را در سراشیبی سقوط قرار داد.
آیا انقلابی بودن دههی شصت ربطی به دولت میرحسین موسوی دارد؟ اینکه «دولت موسوی انقلابی بود و دولت هاشمی تکنوکرات» از دروغهایی است که در قدرت رسانهای چپها رواج داده است. شواهد بسیاری وجود دارد که تکنوکراتیسم دههی هفتادی ادامه همان دولتگرایی دههی شصت است و مرزبندی آهنین میان این دو دهه، بیشتر کار اسطورهسازان و کلیشهنگاران تاریخ جمهوری اسلامی است.
به عنوان نمونه، مسعود روغنی زنجانی، که نبض طراحیهای دولت را در سازمان برنامه و بودجه در اختیار داشته است، در دولت هاشمی رفسنجانی هم همین جایگاه را دارد. جالب اینجاست که همو بعدها در جلسهی هیئت دولت هاشمی، انتقادات مرحوم سید احمد خمینی را علیه توسعه و پیشرفت کشور میداند. همان سید احمد که دو دهه بعد از رحلتش تلاش میشد برای سوءاستفاده از سرمایهی اجتماعیاش، آن را «پدر جریان چپ» بدانند.
خلاصه اینکه اگر بخواهیم خارج از چارچوبهای پیشساختهای که سالها به مدد رانتهای رسانهای در ذهنهایمان رسوخ کرده است بیندیشیم، پُرواضح است که انقلابی بودن دههی اول انقلاب، ریشه در حضور مردم در صحنههای انقلاب دارد. این حضور نه به صورت نمادین در راهپیماییها و نه به صورت مقطعی در انتخاباتهاست؛ بلکه حضوری است نهادینهشده از بستر نهادهای انقلاب.
به نوعی میتوان گفت مصاف اول انقلابیون با تکنوکراتها، با سقوط دولت موقت به نفع انقلابیون، به پایان میرسد. نهادهای انقلاب پس از پیروزی برابر تکنوکراتها، با سازماندهی نیروی مردم، دههی دشوار شصت را به برههای روشن از پیشرفت و مقاومت در تاریخ جمهوری اسلامی تبدیل میکنند.
اگر کارنامهی دههی شصتِ نظام مورد بازنگری قرار گیرد، به خوبی روشن میشود که چه سهمی از سازندگی در روستاها و مناطق محروم و مقاومت در جبههها، بر عهدهی جهاد سازندگی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار داشته است.
منبع: سایت برهان
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}